loading...
رپنوشت
به رپنوشت خوش آمديد

Wellcome to

ap Nevesht.irR

رپنوشت ؛ سايت اشعار موسيقي رپ فارسي

فعلا در حال تكميل آرشيو هستيم
اين وبسايت را در تاريخ 10 ارديبهشت 93 و براي كمك به شما و بالابردن سطح موسيقي رپ فارسي تاسيس كرديم.. بنابر اين شما هم انتقادات و پيشنهادات خود را با ما در ميان بگذاريد
ما سعي بر اين داريم كه نوشته هاي سايت كامل و بدون مشكل باشند.. در صورت ديدن هرگونه مشكل آن را به ما اطلاع دهيد

حسين بازدید : 154 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

ياس – بذارين بكشمش

 


الو... الو

ای بابا  صدا

الو

الو ، ساملیکم

خو چی شد پس اِ

بابا برسون دیگه این متاع رو لامصب

اینجا وایسادیم تو سرما

اِ

برسون بابا اینجا گاریکی پره ، نمیتونم من اینجا واستم تابله اِ

الو گوشی یه دیقه

اِ  این کیه داره میاد اینوری

چی میگه... اِ... قاطی کرده... چیه ؟

ها......بیا

بیا اینجا کارت دارم

شلوغش نکن بابا...چیه؟

بیا اینجا

دستتو بنداز

اِ..

بیا کارت دارم

چی میخوای از جون من؟...

... بیا اینجا میخوام بترکونمت... بیـــا

...ولم کن

بیا اینور... کارت دارم بیا

بیا ، به تو نشون بدم چیکار کردی ، سیاه بخت

تو همه رو بیمار کردی

اونا رو آشنا به حشیش و سیگار کردی

چرا آخه باهاشون تو اینکارو کردی ؟

بیا ببین ، جوونای سرنگ تو دست

اینا همه کارای توئه رذل پست

پول بدجوری به دهن تو مزه کرد

زجرکش کنی جوونا رو تو رذل پست؟

عزم جزم ، بگم اینه اصل حرف

نسل من از امثال تو خسته هست

ترس من ، هست از نسل بعد

این طوری بریم جلو وطن میشه ورشکست

یه مشت از آدمای خمار بدبخت

گیر افتادن تو چنگ تو مار هفت خط

میگی میتونن برن بالا ستاره شن

ولی حلق آویز میشن اونا به دار شر

جای دلسوزی که بگی اونا چکاره شن

تو فضایی ولشون میکنی به نام شب

به نام حق ، وقتشه که پا بشم

با دفتر و قلم من میپوشم لباس جنگ

 

بذارین بکشمش

از خماری بلرزن؟

بدون نمیگذرم ازت حتی یه درصـد

رفیق ، میکروفونو بده به دستم

دیوانه وار بخونم و برم به هر سمت

بذارین بکشمش

از خماری بلرزن؟

بدون نمیگذرم ازت حتی یه درصـد

رفیق ، میکروفونو بده به دستم

دیوانه وار بخونم و برم به هر سمت

 

بیچاره پدر و مادرایی که سینه سوختن

بچه هاشون خودشونو به چی فروختن

مادرش میگه ای کاش تو شکمم میشد سقط

تا که بشینه جلوم بشه آیینه ی دق

خواهر و برادر خمار و در به درم

درد و بلاتون بخوره رو فرق سرم

خط پیری رو صورت مادر افتاد که چی ؟

که امروز تو واسه اونا معتاد بشی ؟

نه بازی میکنم برات فیلم آینه عبرت

نه پند میدم بگم راه و چاه اینه هی مرد

فقط میگم دیدی با تو چیکار کرد ؟

جونتو پولتو با روحتو شکار کرد

نوکران شیطانـن اینا روی زمین

توی کمین ، که بکوبنت روی زمین

اولش فرشتن و آخرش یه جـــلاد

من از شر شیطان پناه بردم به الله

اینو بدون هر کی ساخته شده بهر کار

یه لجنم میخواد به تو بده زهرمـــــار

ظلم کردی به خودت ، پس بزن داد

" خودم کردم که لعنت بر خودم بــــاد "

 

بذارین بکشمش

از خماری بلرزن؟

بدون نمیگذرم ازت حتی یه درصـد

رفیق ، میکروفونو بده به دستم

دیوانه وار بخونم و برم به هر سمت

بذارین بکشمش

از خماری بلرزن؟

بدون نمیگذرم ازت حتی یه درصـد

رفیق ، میکروفونو بده به دستم

دیوانه وار بخونم و برم به هر سمت

 

کاری کردی اونا از خماری بلرزن

بدون نمیگذرم ازت حتی یه درصد

ساشا ، میکروفونو بده به دستم

دیوانه وار بخونم و برم به هر سمت

چرا اینکارو میکنی ، خیلی مشکل کمه ؟

که اضافه میکنی به این پشت خمه

پدر و مادرایی که با خون جگر

بزرگ کردن بچه هاشونو خاتون و پدر

و کانون گرم خونه رو تو میپاشی از هم

والدینشونو ، تو میکشی از غم

سابقه ی بازداشت و پاسگاه

خوبی بدتو راز دار تو دادگاه

برات عادت شده بازخواست تو آس پاس

که سرهم میکنی داستان چه آسان

لعنت به پول که هدف راهته

اون دنیا بر علیهت ، منم یه شاهد

دعا کن نبینی منو فقط تو راهت

که میکشمت به خدای احد و واحد

 

بذارین بکشمش

از خماری بلرزن؟

بدون نمیگذرم ازت حتی یه درصـد

رفیق ، میکروفونو بده به دستم

دیوانه وار بخونم و برم به هر سمت

بذارین بکشمش

از خماری بلرزن؟

بدون نمیگذرم ازت حتی یه درصـد

رفیق ، میکروفونو بده به دستم

دیوانه وار بخونم و برم به هر سمت

حسين بازدید : 107 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

ياس –به خاطر من

 


نگاهی عمیق به تقویم سر رسیدش / فهمید وقت تفریح سر رسیده

سر درگم ، تو کوچه ها سرگردون / کاش میشد خدا قدیمارو برگردونه

گذشته هایی که تو زمان حال مرده / جوونی که تو چشماش یه فرد سالخورده

و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم / از آدمای اطرافم اهریمن ساختم

از پدر مادر هیچ خیری وقتی من نبینم / انتظار داری دیگرانو اهریمن نبینم؟!

عشقو از کجا ببینم من با دو تا چشم؟ / از پدر مادری که میخوان جدا بشن؟!

به ما که رسید ، دنیا دهن باز کرد / دردو ریخت رو سرم و منو بر انداز کرد

من تو دلم از شما داشتم تصویر با هم / تیکه پاره شدم از این تصمیم نا حق

وقتی دنیا اینو میخواد که مخصوصا بسوزم / چیکار  کنم؟ دلمو با نخ سوزن بدوزم؟

این دفعه منم که دارم شما رو نصیحت میکنم / من یه مردم که دارم دائما وصیت میکنم

 

یه بارم دنیارو از نگاه من ببینین / یه بارم شده پای صدای من بشینین

بیاین به خاطر من یه راه حل بچینین / بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

یه بار ، دنیارو از نگاه من ببینین / یه بار ، یه بار پای صدای من بشینین

بیاین به خاطر هم یه راه حل بچینین /بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

 

میخوام بدونم شما چه کاری برام کردین؟ / به جز اینکه فردای منو خراب کردین؟

نمیخوام برم پی مواد و خلاف سنگین / ولی به خدا یه خط صافه نوار مغزیم

نه ناله نه داد و هوار نداره تاثیر / دوای شبای تباهم تمام مستی

منو یادتون رفته خیلی حواس پرتین / امید منو شما نقش بر آب کردین

من دیوانه وار تشنه ی نوازشم / نمیخوام منو دعا کنین تو نماز شب

تو خواسته هام و همه ی نیازارو دیدی / بگو جواب این فرزند بی آزارو میدی؟

بابا تو بت منی ، یعنی تو خود منی / حال میکنم وقتی میبینم دور همیم

بدون شما ، تنهام و دریغ از یه دوست / به خودم میگم که تو آتیش حقیقت بسوز

 

یه بارم دنیارو از نگاه من ببینین / یه بارم شده پای صدای من بشینین

بیاین به خاطر من یه راه حل بچینین / بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

یه بار ، دنیارو از نگاه من ببینین / یه بار ، یه بار پای صدای من بشینین

بیاین به خاطر من یه راه حل بچینین /بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

 

خیلی وقته این سوال ، توی مغزمه از قدیم / چرا؟ چرا رفتین تو اون محضر لعنتی؟

سوال که نه ، کلی عقده تومه / که توی شبای تنهایی مثل جغد شومه

من یه جوون ضعیفم دلم بی طاقته هنوز / چرا اینجام وقتی نداشتین لیاقت منو؟!

باشه ، بالا سر منم یکی هست ببین / منو از خدا گرفتین میخواین به کی پس بدین؟

به این جماعت گرگ؟ این امانت توست / مادر این ثمر بیداری شبانته خوب

چقد جلوی دیگران بخوام راز داری کنم؟ /چقد من توی دستای شما پاس کاری شدم؟

چقد از ترس بعد جدایی توهم بگیرم؟ / چقد دیگران منو به چشم ترحم ببینن؟

منو ببین ، یه بیمارم یه بی تاب یه غریب / بچه نیستم واسه گریه هام یه تیتاپ بخرین

مادر قصه هات بودن واسه ما دوای درد / آخرش میمردن همه ی آدمای بد

با طلاق شما منم میشم آدم بده / بیا خوبی کن و بد بودنو یادم نده

 

ه ه ه ه ... نه که فکر کنین تو این قصه بد شدم

نه ... اصلا شاید نباید این حرفارو میزدم! ... شاید جدایی تنها راه نجات زندگیتونه! ... هه

شاید به جایی رسیدین که نمیتونین با هم ادامه بدین

شایدم ... ه ه ه ه .... نمیدونم!

حسين بازدید : 136 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

ياس – به دنيا خوش اومدي

 


یکی دو روزیه که چشمات به آفتاب باز شدن

حالا دیگه شروع داستان توئه

مادر و پدرت مثل پاسدار

دیگه دور و بر توئن و چشم به آسمانو به خــــدا

میگن اینو که بچه سالمه

 تو دورش کن از هرچی ظالمه

گریه میکنی میدونم من شیر بهونه ست

 اشک تو واسه ورود به این زمونه ست

 تو 9 ماه رو تو تاریکی سر میکردی

 بدونی کجایی ، همین الان برمیگردی

 تو فردا ، دریای دردا رو دریاب

تنهای تنها هستی تو

 بدون اینو پـــس

تو وقتی رفتی ، به سمت سختی

 یا درگیر هستی ، تو دست تقدیر و

بعد میفهمی فردی " زخمی ، غمگین ، تسلیم " هستـــی

بخواب با صدای من تا بنویسم

از فرداهای دور دست زندگی

بیا تا بخونه ، این دل بی صبر

 از فرداهای دور دست زندگی

اگه پسری ، بابا میگه این عصای دسته

اگه دختری ، میمونی توی فضای بسته

حرف یاس ، حالا به حقایق وصله

تولد تو ، فقط واسه بقای نسله

 پس بهت ، همینو میگم و میرم

که اینه رسم زمین بی رگ و بی رحم

یه چیزی داری می بینی و میگی عالیه

اینجا عصر آدمای دیجیتالیه

هرکی میاد واسه کمکت دست بگیره

فردا میخواد چند برابرشو پس بگیره

گریه ها واست همه واسه ریاست دوستی کرد

قبل گریه داشت پیاز پوست میکند

 ما میخوایم گلوی همو با حرص ، بدریم

انگار از همدیگه طلب داریم ارث پدری

 تو نمی تونی چیزی بگی بابایی بتونه

گریه کن تا مامان واسه ت لالایی بخونه

بخواب با صدای من تا بنویسم

 از فرداهای دور دست زندگی

بیا تا بخونه ، این دل بی صبر

 از فرداهای دور دست زندگی

منو ببین ،که پر ِ حرف ِ چهرم

گلوم میسوزه از مزه ی تلخ شعرم

گوش بده ، حالا که توی اوج حرفیم

 به خدا نمیخوام بدم به تو موج منفی

 ولی ، بدون خیلی زود پیر میشی

توجه کن که خیلی زود دیر میشه

 عاقبت تولد تو اجله ، میدونی ؟

چرا واسه بزرگ شدن عجله میکنی؟

معصوم و زیبایی ، با دل پاک داری امید

مثل ماهی قشنگی تو آکواریومی

تو کاش بتونی ، تو، پاک بمونی

وجود خودتو ذره های خاک بدونی

چه تو روز روشن و چه آسمان تاریک

به دنیا اومدی حالا شناسنامه داری

توی دنیای پر ِ درد و خشونتی

ولی حالا که اومدی پس خـــوش اومــــدی

بخواب با صدای من تا بنویسم

از فرداهای دور دست زندگی

 بیا تا بخونه ، این دل بی صبر

از فرداهای دور دست زندگی

بخواب با صدای من تا بنویسم

از فرداهای دور دست زندگی

 بیا تا بخونه ، این دل بی صبر

از فرداهای دور دست زندگی

حسين بازدید : 109 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

ياس – بم

 


آ...آ...آ... شب جمعه هوا سرد

توی خونه کاهگلی همه جمع

 زن و مرد و بچه و پیر و جوون

تشکارو بغل هم مامان چیده بود

برو بچه های مدرسه ای شاد شاد

که دیگه فردارو بیدار نمیشن ز خواب

بابا بزرگ بچه ها داشت فکر میکرد

تسبیح توی دستش ذکر میکرد

 یه جوون اومده بود واسه مرخصی

 یکی توی تولد بود یکی توی عروسی

 بچه طفل شیر خوره تو بغل مامانش

 با این حس امنیت که لولو نیاد سراغش

بابای کوچولوها چششو باز کرد

 پسر بچه هاشو بوسیدو ناز کرد

ولی میشد یه چیزی رو تو چشاشون درک کرد

که امشب با بقیه شبا فرق میکرد

یه دفعه همه چی به هم ریخت

 زمین خدا با اون عظمتش لرزید

آسمون داشت روی سر بم میچرخید

دیوارای خونه ها داشت از هم دیگه میترکید

از در و دیوارای خونه ها داشت خون میچکید

خونه های بی استخون نشست کرد خوابید

صدای جیغ و داد آه و ناله رو میشد شنید

میشد ترس رو تو چشای تک تکشون واقعا دید

هر کی این صحنه هارو از نزدیک دید مخش پکید

که چندتا بنده ی خدا زیر آوار شدن شهید

هیشکی نمیخواست بمیره چون همه بودن امیدوار

 یکی هنوز بود بدهکار یکی دیگه هم گناهکار

روی معشیت خدا هیچ وقت نمیشه دست برد

اونی که باید زنده بود اون که باید میرفت میمرد

دخترک کوچولو گفت مامان میترسم

 بدو دستتو بیا بگیر تو دستم

دوییدن با هم سریع رفتن توی حیاط

ولی اجل دیگه به اونا فرصت نداد

پسر بچه های معصوم توی خواب

کل خونه روی سر اونا شد خراب

ولی بابا از اون جون سالم به در برد

 پسر بچه هاشو از زیر خاک بیرون آورد

اون با دست خودش اونارو دفن کرد

از خداوند بزرگ طلب عفو کرد

که ای کاش که منم باشون میمردم

نه اینکه عاقبت من دفنشون میکردم

ولی حالا دیگه دیر شده بابای من

دیگه از این به بعد نمیشنوی صدای من

همش استرس صداهای تپش قلب

صدای فریادو باز و بسته شدن در

 یکی میدوید به شرق یکی میدوید به غرب

همه پا برهنه توی این هوای سرد

 یکی توی همین ماجرای پر از درد

جون به جون آفرین تسلیم کرد

همین یکی یکی یک و دو و سه و چهار

حالا شمارشون رسید به پنجاه هزار

شهر بم با اون همه نعمات

ارگ بم اون مزرعه مرکبات

همه آدمای پر شور و با نشاط

همه با هم دیگه رفتن زیر خاک

هههه ...... ههههه یییییی.... هههه هاه .......هااهااه......هاهاووووووووووهااااااااا

بیا خودتو آماده کن واسه ی جهاد

دست بم رو بگیر واسه اتحاد

اگه پول نمیتونی بدی دلداری بده

مردم مملکتمونو یاری بده

دستامون میره سمت آسمون

که دیگه زلزله نیاد توی کشورمون ...  ایروون

حسين بازدید : 130 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

ياس – بچه هاي خيابوني

 


بیاین یه سری بزنیم به زندگی مردم

بیاین بشیم تو خیابونا و کوچه ها گم

حرفی هم بزنیم از بچه های خیابونی

که والدین اون ها بردنشون به بیرونی

درد اونارم بدونیم باهاشون رفیق شیم

تو زندگی این بچه ها کمی دقیق شیم
خیلی دوست داشتم بدونم توی دلت چی میگذره

پدر مادر اون کجان چرا الان در به دره؟

چرا فقط به خاطر هوس این طفلای معصوم

به این دنیا اومدن و به زندگی شدن محکوم

می تونستی از زندگیش بنویسی یه رمان

شرح حالشو بیاری توی کاغذ خیلی روان

همه اونو به چشم یه آدم خیابونی

می دیدن ولی تو از این اسم گریزونی

بعضی وقتا داداششو روی دوشش کول می کرد

از مردم دوروبرش تقاضای پول می کرد

خودشو توی یه چاه سراسیمه کرد نگاه

ته دلش کشید آه محرم دلش قرص ماه

بی گناه بدون همراه فکرمی کرد دیگه نداره راه

آس وپاس تو خیابونا بدون هیچ گونه رفاه

قطره های بارون از سر و دماغش می چکید

صدای خنده ها رو از تو خونه ها می شنید

می دید که بچه داره واسه باباش ناز میکنه

می دید که یه مرد چاق به ساندویچ گاز میزنه

می دید همه خونواده جمع میشن میرن گردش

می دید بچه خوابش میاد مامان می کنه بغلش

می دید که بچه ها تو بازی ها بازیش نمی دن

می دید که سر و وضعشو همه مسخره می کنن

فکر میکنی اون کسی که توی کار خلاف افتاده

مادر زادی از اون اول اینطور به دنیا اومده؟....نه

صورتش سیاه از دوده لباسای پاره پوره

گرسنگی تو تنش افتاد مثله یه خوره

با صدای قار وقوره شکمش یه ملودی ساخت

با موزیک و صدای من چقدر قشنگ می نواخت

برو کفش واکس بزن مشق هاتو کنار خیابون بنویس

مواظب باش زیر بارون دفتر کتابت نشه خیس

آیندش بره اون واقعا یه سوال بود

هدفش رسیدن به آرزوهای محال بود

یه سری با ایده ی خوب یه سری با اشتباه

آینده ی این جوونا ختم میشه به دو راه

 بعضیاشون از امروز تا فرداها صبر می کنن

گذشته رو میندازن دور آره...باهاش قهر می کنن

با درس خوندن کار کردن تو جامعه کسی میشن

به آرزو ها میرسن انسان شاخصی میشن

بعضی ها هم زیر بار فقر و مشکلات

زندگی ازشون میسازه یه آدم لات

واسه در آوردن پول به هر کاری دست می زنن

دزدی قاچاق و قتل خود را به قعر دوزخ می برن

حسين بازدید : 90 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

ياس – با من باش

 


این درسته تسلیم آره تو هستی

گرفتی دیگه تصمیم و بارتو بستی

وقتی که بدترین خاطره هات

به تو میگه که دیگه باید خاتمه داد

سراسر وجودتو خدشه دار شد

شاکی از مادری که بچه دار شد

به این دنیا اومدی و شدی ناخوانده وارد

حالا هم که میخوای بشی نارانده خارج

کسی به زندگی تو وارد نشد

عمرتو به مو رسید و پاره نشد

ولی حالا خودت میخوای اونو پاره کنی

ولی دست نگه دار این کار تو نیست

میخوای بمیری تا که بدونن بلکه قدرت

یه شعر بنویسن رو سنگ قبرت

بگن حرفاش بین همه گم بود بیچاره

مثل جوک یکی سر خاکت کمپوت بیاره؟

فکرت میکنه دلو قانع

که جونت رو زمین گروگانه

ولی بس کن الان عصبی هستی

این نمیتونه باشه نظر اصلیت

 

تو میدونی که سکوت بدنت

برابره با شکست و سقوط وطنه

نرو... که رفتنت دیگه بستن

در دفتر آینده هاست

تو میدونی که طلوع قدمت

به طرف مرگ یعنی غروب وطنت

بمون با من بتاز پاینده باش

آینده هارو با من بساز

 

واسه چی تو داری مرگتو طلب میکنی؟

فکر تو اینه تو داری عقب میمونی؟

ببین همه چی حله فقط میدونی

الکی تو داری وقتتو تلف میکنی

خصلت آدما اینه که فراموش کارن

اگه تو بری یکی دیگرو در آغوش دارن

اینارو میدونی حالا میخوای تو باز بری؟

نکنه که میخوای به دشمنات فاز بدی؟

پشت سرت زدن.همه باهات بدن

لحظه هات هدر  رفت و باز عقب

موندی از همه و لحظه هات غمه و

رنگ ماتمه و وقت ماهم کمه

متاسفانه غلطه راه تو سوی درکه

رهسپار هدف مرگباری که منم

صد بار به سرم زد تا که قدم

بردارم به طرف مرگ وای این غلطه نه

 

تو میدونی که سکوت بدنت

برابره با شکست و سقوط وطنه

نرو... که رفتنت دیگه بستن

در دفتر آینده هاست

تو میدونی که طلوع قدمت

به طرف مرگ یعنی غروب وطنت

بمون با من بتاز پاینده باش

آینده هارو با من بساز

 

میگی بازم یاس الکی رفت رو سن

ببین اشک بعد رفتن تو 7 روزه

حالا چی شده واسه مرگ چراغت سبزه؟

واسه نجات رسیده همین یه راه به مغزت؟

میخوای خودتو بکشی بری که چی؟

شیطونو لعنت کن و بگیر بشین

فکر میکنی وقتی بری اون دست پل

فرشته ها منتظرتن با دست گل؟

نه مطمئن باش از این خبرا نیست

خیلی رفتن و تو هم یه نفر  لیستی

تو پاشو حالا بتکون گرد و خاکتو

بترکون جهان سرد و ساکتو

پاشو .بگو خیلی مونده خسته شم

خودکشیم واسه تو داره کسر شان

دردای ما درسه اگه بطنشو بخونیم

که وقتی رسیدیم بالا قدرشو بدونیم

دردا دارن میکنن با تو دست رشته بازی

چیزی دور نمیمونه از چشم قاضی

پس بگو فردایی بازم هست و

بگو این سختیا بازندست

بگو فکر میکنی از تو شکست خوردم

تو فکر بکنی از تو یه دست بردم

 

هه ... هه ... هه

يا ... يا ... يــــــاس

از تو يه دست بردم

حسين بازدید : 138 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

ياس – از چي بگم

 


میگی بازم کنار همدیگه واژه بچین

راجب چی.... باشه بشین

چشاتو باز کن..یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

پس میکروفونو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی که تکه تکه است
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت
ایران براش شده مثل صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاس؟نیس؟
اون تو زیرزمین می خونه چون که مجاز نیس

از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد
به جز کاغذ سفید پاره
خب آره رفیق
حرف توشه ، ولی با خودکاره سفید
تو هم مثل منی ، تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو هم درد نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره
ولی این اشک ها رو کی می خواد گردن بگیره

از چی بگم
خدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین، این خنده هام یه چسبه رو لبم
این منم با یه رد پای خسته

از چی بگم
بگو از یه روح زخمی
که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی
از روزهایی که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب

از چی بگم
از بچه های پایین شهر
که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو ، من از چی بگم خب
ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد؟

از چی بگم برات
شاید قصه دوست داری
مثل قصه ی اون هم کلاسیان روستایی
اگه قصه تلخه ، گناه واقعیت
داستان نرگس و گلای باغ میهن
که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت
آتشی که پوست بچه ها رو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت
زود بدویین سمت در، ولی درم قفل بود
چشام خشک شد یکم بهم اشک بده، ایزد!
این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
کودکی مرد در راه کلاسی که
سوخت و منتظر یه جراه پلاستیکه
یاس نمی خواد ته قصه رو هرگز ببنده
چون باز دلش می خواد که نرگس بخنده

از چی بگم
هنوز صبح نشده غروب زد
تو قلب بچه های مدرسه ی درودزن
غصه نخور صدامو بشنو از زیرخونت
من صداتو به گوش همه می رسونم

از چی بگم
از دلی که فقط اسمش دله
یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وفقش بده

از چی بگم
بگو از یک روح زخمی
که باید یک تنه بره توی قلب کوه سختی
ولی قسم به خدا قسم به روح تختی
که من بدون ترس میرم به سوی تقدیر
خیلی خشنه زندگی ولی  حوصله کردم
توو فشن زندگی من یه مدل دردم
ولی دفتر گذشته هامو ذره ذره کردم
و اومدم جلو که پی دردسر بگردم

از چی بگم.....
ازچی بگم.....
از چی بگم
.....

حسين بازدید : 127 شنبه 1393/02/13 نظرات (0)

 

هيچكس و ياس – كمك

 


بعد این همه مدت فهمیدین که ما خود خواه نیستیم کمک هست به جا
لحظه ها سپری میشن پس بذار همصدا کنیم با دشمنی وداع
چون که همین یه بار دور نفرت حصار میکشم که باز بگم بهش ببار
اینو بدونین بدون اینکه بمونیم بمونه این یه حرف
تا وقتی که زمین می چرخه کمک به همنوع واسه ی چی سخته؟
همه بر پا از جا ، دست همو بگیریمو به جا اینکه بشینیمو نگاه کنین ببینین اینو
که ما داریم اما واسه کس دیگه کم درسته گرگیم اما مثل اینکه تن پوشه
کسی رو که لیاقت داره بهش کمک کن خدا ریاست داده ، کمک کن مردم

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

اگه شصت مرد شرخر دست به دست شن پرپر کنن من در به در شم

هشتصد مسلسل هست تو دستمو از ترفند دشمن من نترسم
از بس که من بد سرنوشتم هر کس که من دستش گرفتم
خنجر بزد محکم به پشتم لعنت به من ، دوست بود یا دشمن؟
اما معما اینجاست که هر کس ازم باز کمک خواست
من صد درصد هستم مثل سنت نسلم به نسلم
واسه اونایی که خستن بی مسکن واسه فراموشی از اده مستن
توی مشکلات اصلا بت وصلن از درد بی تو از غم شکستن

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

لازم باشه حاضر واسه ساز تازه تا سه باشه واسه گوش ناز کاسب
تا که کمک چون مردم بدطور مجبورن
که ماها خودخواهیم گوش کن پس
ما شدیم خسته بس از دست شخص ناسپاس که یأسه
عاقبت کسایی که بزرگ شدن به دست یاس و هیچکس که
راه و رسم ارزش دادن به بخشش رو یاد دادن
حالا میخوام به حاشیه بریم بحث عوض شه هست غرض که بگیم از مرض که
ما ها نمیتونیم رپو به سادگی ترک کنیم
از هر قومی مردمی دوسمون دارن نمیتونین ما رو طرد کنین
ببین امید تو دل ماست ، پس گمی که بتونین ما رو از عشقمون طرد کنید
حرف ما رو بشنوین و از بر کنید به جای اینکه بخواین ما رو دلسرد کنید

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
در اين سايت تكست هاي اشعار رپ قرار داده شده تا شنوندگان بفهمن كه چي گوش ميدن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 360
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 30
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 187
  • آی پی دیروز : 103
  • بازدید امروز : 231
  • باردید دیروز : 129
  • گوگل امروز : 19
  • گوگل دیروز : 36
  • بازدید هفته : 231
  • بازدید ماه : 231
  • بازدید سال : 40,372
  • بازدید کلی : 406,985