حسين - من
ورس 1:
صورت بی نقاب دو تا چشم نیمه خواب // با خدا بی حساب تو زمین بی حصار
اینا یعنی من ، منم یعنی کم // يعنی دقيقا دوستی كه غريبم
روزام سخته ولی دنیام شیرین // تلخی رنگ ای كاش كی نی
رو تن تقویمم من اینو فهمیدم // یه دنیاست که یه روز همه پس میدن
گرون واسه خودم یه بوم واسه خدا // با رنگای قشنگ نه رنگای گلها
عمیق تر ببین یه دستم سفید // پس از من بپرس یا سنگر بگیر
تو جنگم که خون با خاکش گله // میوش حرف من درختش دلت
انتقام تا رنگش بره // نگام کن یکم نه از پنجره
سکوت کن دیگه روی سادگی ندو // سکوت کن میفهمی واقعیتو
اخم کن بهش لمس کن بچش // تلخیشو وقتی که دست خورد بهش
کروس:
بازم... این منم یه عابری که همه لحظه هاش
راه رفت... میگذرم و زیر پامم صدا برگه باز
بازم... این منم یه عابری که همه لحظه هاش
ميگذرن و جا نمونی که دوری سهم ماست
ورس 2:
همیشه همونی که همه چیشو باخت عقبیمه // اتفاق تو چهار قدمیمه
تازه نیست برام از قدیمه // علنا وقتی نیست پس خواب برا چیمه؟
باید باز باشن چشمام و این دور و بر و بپان // به *ـا بدم دور و بر و جلوترو بخوام
له کنم چیزایی که دیدم و // این و خوب بلدم بکنم شروع بعد سه کام
حبس و بعد بدم مغز و رد // یکم اخم و بعد یه لبخند اومد
اون لا به لاها انگاری تکون خورد نیشت // هه! اینجا خالیا گرون پر میشه
همون که بلدیم تو فکر کن الکیم // آه! فکر اسم ابدیم
خوشحالی جلو زدی از اینا که عقبیان // ولی من باز تو فکر بغلیام
همیشه عصا به دست شبیه مسابقست // زندگی یعنی تو توی مسیر اجباری انگاری
تخم جنگو باز پاشیدنو // تو گذشت یاد بگیر منم خوار *ـاییدن و
کروس:
بازم... این منم یه عابری که همه لحظه هاش
راه رفت... میگذرم و زیر پامم صدا برگه باز
بازم... این منم یه عابری که همه لحظه هاش
ميگذرن و جا نمونی که دوری سهم ماست